Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به تاخیر افتاده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
delayed
/dɪˈleɪd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
به تاخیر افتاده
معوق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عقبافتاده
معوق
1.delayed flights
1. پروازهای به تاخیر افتاده
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
delay line
delay
delavirdine
delative case
delairea
delayed action
delayed allergy
delayer
delays are dangerous
delbruck
کلمات نزدیک
delay
del
dekko
dejection
dejected
delectable
delectation
delegate
delegation
delete
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان