Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . محروم
2 . افسرده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
depressed
/dɪˈprest/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more depressed]
[حالت عالی: most depressed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
محروم
فقیر، دچار رکود، کساد
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیرونق
کساد
an attempt to bring jobs to depressed areas
تلاشی برای آوردن فرصتهای شغلی به مناطق محروم
Britain’s depressed housing market
بازار کساد مسکن (در) بریتانیا
2
افسرده
غمگین
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افسردهخاطر
دلتنگ
نژند
متالم
افسرده
مترادف و متضاد
glum
miserable
sad
unhappy
cheerful
1.She became deeply depressed when her husband died.
1. وقتی شوهرش فوت کرد، او بهشدت افسرده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
depressant
depress
depredation
depredate
depreciation
depressing
depression
depressive
deprivation
deprive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان