[اسم]

deprivation

/ˌdɛprəˈveɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محرومیت فقدان

معادل ها در دیکشنری فارسی: محرومیت فقدان
  • 1.There were food shortages and other deprivations during the Civil War.
    1. در طول جنگ داخلی، کمبود غذا و سایر محرومیت‌های دیگر وجود داشت.
  • 2.They experimented on people who were suffering from sleep deprivation.
    2. آنها روی افرادی که از محرومیت از [فقدان] خواب رنج می‌برند، آزمایش کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان