-
1.He had a pile of papers on his desk.
1.
او یک کپه کاغذ روی میزش داشت.
-
She sat at her desk writing letters.
او پشت میزش نشست و نامه نوشت.
-
He got up from his desk to welcome the visitors.
او از پشت میزش بلند شد تا به مهمانان خوشآمد بگوید.
-
He used to be a pilot but now he has a desk job.
او قبلاً خلبان بود، ولی حالا یک شغل پشت میزی دارد.
-
I need to tidy my desk.
من باید میزم را تمیز کنم.
کاربرد واژه desk به معنای میز تحریر
واژه desk به معنای "میز تحریر" به نوع خاصی از میز اشاره دارد که بیشتر منظور از آن میز کار یا میز مطالعه است. فرق آن با table در این است که desk اغلب کشو دارد و افراد پشت آن روی صندلی مینشینند و مطالعه میکنند یا کار میکنند (مثلاً چیزی مینویسند، با کامپیوتر کار میکنند و...). میزی که در کلاس درس هم قرار دارد desk است.
".He used to be a pilot but now he has a desk job" (او قبلا خلبان بود اما الان کار پشت میزی دارد.)
واژه desk گاهی در ارتباط با هتل، فرودگاه و... به کار میرود. مثلاً:
"the reception desk" (میز متصدی پذیرش)
"the check-in desk" (میز پذیرش)