[اسم]

desire

/dəˈzɑɪr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
desire for something/somebody
میل به چیزی/کسی
  • desire for peace
    میل به صلح
desire to do something
میل به انجام کاری
  • I certainly have no desire to have children.
    من قطعا هیچ میلی برای بچه‌دار شدن ندارم.
[فعل]

to desire

/dəˈzɑɪr/
فعل گذرا
[گذشته: desired] [گذشته: desired] [گذشته کامل: desired]

2 آرزو داشتن میل شدید داشتن

  • 1.You can have whatever you desire.
    1. شما می‌توانید هر چه آرزو دارید را داشته باشید.
to desire something/somebody
به چیزی/کسی میل داشتن
  • We all desire health and happiness.
    ما همه میل به سلامتی و خوشبختی داریم.
to desire to do something
میل به انجام کاری داشتن
  • Fewer people desire to live in the north of the country.
    افراد کمتری میل به زندگی کردن در شمال کشور را دارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان