Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ناپدیدی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
disappearance
/ˌdɪs.əˈpɪr.əns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناپدیدی
مترادف و متضاد
appearance
1.A man was being questioned in connection with her disappearance.
1. از مردی در رابطه با ناپدیدی او بازجویی می شد.
2.the disappearance of the moon is near.
2. ناپدیدی ماه نزدیک است.
تصاویر
کلمات نزدیک
disappear
disallow
disagreement
disagreeably
disagreeable
disappoint
disappointed
disappointing
disappointing start
disappointment
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان