[اسم]

disappearance

/ˌdɪs.əˈpɪr.əns/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ناپدیدی

مترادف و متضاد appearance
  • 1.A man was being questioned in connection with her disappearance.
    1. از مردی در رابطه با ناپدیدی او بازجویی می شد.
  • 2.the disappearance of the moon is near.
    2. ناپدیدی ماه نزدیک است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان