Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پخش کردن
2 . غذا کشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to dish out
/dˈɪʃ ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: dished out]
[گذشته: dished out]
[گذشته کامل: dished out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پخش کردن
توزیع کردن
1.Students dished out leaflets to passers-by.
1. دانشآموزان به عابرین آگهی توزیع کردند.
2
غذا کشیدن
سرو کردن (غذا)
1.Can you dish out the potatoes, please?
1. میتوانی لطفاً سیبزمینیها را سرو کنی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
dish
disgusting
disgusted
disgust
disguised
dish the omelet up on a serving platter.
dish the roast beef out on the platter, please.
dish towel
dish up
dishcloth
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان