Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بی هدف نقاشی کشیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to doodle
/ˈdudəl/
فعل ناگذر
[گذشته: doodled]
[گذشته: doodled]
[گذشته کامل: doodled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بی هدف نقاشی کشیدن
خط خطی کردن
1.I often doodle when I’m on the phone.
1. من وقتی با تلفن صحبت می کنم، اغلب بی هدف نقاشی می کشم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
donut hole
donut
donkey's years
donkey
dongpo pork
doodlebug
doom and gloom
door
door chain
door guard
کلمات نزدیک
donut
donor
donna
donkey’s years
donkey's years
doolally
doom
doomed
doomsday
door
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان