[فعل]

to doodle

/ˈdudəl/
فعل ناگذر
[گذشته: doodled] [گذشته: doodled] [گذشته کامل: doodled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بی هدف نقاشی کشیدن خط خطی کردن

  • 1.I often doodle when I’m on the phone.
    1. من وقتی با تلفن صحبت می کنم، اغلب بی هدف نقاشی می کشم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان