Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تمثال
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
effigy
/ˈefɪdʒi/
قابل شمارش
[جمع: effigies]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تمثال
تندیس، آدمک
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمثال
مترادف و متضاد
likeness
1.stone effigies in the church
1. تمثالهای سنگی در کلیسا
2.The demonstrators burned a effigy of the president.
2. تظاهراتکنندگان، آدمک آن رئیس جمهور را سوزاندند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
efficiently
efficient
efficacious
effervescent
effervescence
efflorescence
effortless
effortlessly
effuse
egbert
کلمات نزدیک
efficiently
efficient
efficiency
efficacy
efficacious
effloresce
effluent
effluvium
effort
effortless
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان