[فعل]

to elevate

/ˈɛləˌveɪt/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: elevated] [گذشته: elevated] [گذشته کامل: elevated]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بالا بردن

formal
مترادف و متضاد hoist lift promote raise lower
  • 1.Private Carbo was elevated to higher rank for his valor.
    1. سرباز وظیفه "کاربو" بخاطر رشادتش به درجه بالاتری ارتقاء داده شد.
  • 2.Reading a variety of good books elevates the mind.
    2. خواندن انواع کتب خوب، (سطح) تفکر را بالا می‌برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان