Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فرهیخته
2 . برآمده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
elevated
/ˈɛləˌveɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more elevated]
[حالت عالی: most elevated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فرهیخته
سطح بالا، بلندمرتبه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رفیع
شامخ
مرتفع
elevated philosophical language
زبان فلسفی سطح بالا
2
برآمده
بالا آمده، مرتفع
1.This hotel has an elevated position.
1. این هتل در موقعیتی مرتفع قرار دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
elevate
elephantine
elephantiasis
elephant
elena
elevated railway
elevation
elevator
elevator operator
eleven
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان