Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حق رای دادن (به)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to enfranchise
/ɪnˈfrænˌʧaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: enfranchised]
[گذشته: enfranchised]
[گذشته کامل: enfranchised]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حق رای دادن (به)
1.women over thirty were enfranchised in 1918.
1. به زنان بالای 30 سال در سال 1918 حق رای داده شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
enforcement
enforceable
enforce the law
enforce
enfold
engage
engage in debate
engaged
engagement
engagement ring
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان