Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . شرکت
2 . پروژه
3 . خطرپذیری
4 . ابتکار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
enterprise
/ˈentərpraɪz/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شرکت
بنگاه، موسسه
state-owned enterprises
شرکتهای دولتی
2
پروژه
اقدام
3
خطرپذیری
ریسک، پشتکار
1.They showed a great deal of enterprise in setting up this project.
1. آنها خطرپذیری زیادی در برپا کردن این پروژه نشان دادند.
4
ابتکار
قریحه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابتکار
approving
مترادف و متضاد
initiative
1.Many hotels are showing enterprise and imagination.
1. بسیاری از هتلها دارند ابتکار و خلاقیت نشان میدهند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
enter into
enter
entanglement
ent man
ent
entertain
entertained
entertainer
entertaining
entertainment
کلمات نزدیک
enteritis
enter a competition
enter
entente
entangle
enterprising
entertain
entertained
entertainer
entertaining
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان