Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رویداد
2 . مسابقه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
event
/ɪˈvɛnt/
قابل شمارش
[جمع: events]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رویداد
رخداد، اتفاق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رویداد
واقعه
ماجرا
مترادف و متضاد
happening
incident
occurrence
1.The greatest event in Ellie's life was winning the $1,000,000 lottery.
1. بزرگترین رویداد زندگی "الی" برندهشدن بختآزمایی یک میلیون دلاری بود.
the course of events
روند اتفاقات
The decisions we take now may influence the course of events in the future.
تصمیماتی که الان میگیریم ممکن است در روند اتفاقات (در) آینده تاثیر بگذارد.
sequence/chain of events
توالی/زنجیره رخدادها
1. Everyone was frightened by the strange sequence of events.
1. همه از توالی عجیب رخدادها ترسیده بودند.
2. The police have reconstructed the chain of events leading to the murder.
2. پلیس زنجیره رخدادهایی را که منجر به قتل شد، بازسازی کرد.
series of events
سری اتفاقات
an unfortunate series of events
یک سری اتفاقات تاسفآور
2
مسابقه
مترادف و متضاد
competition
contest
tournament
1.We chose our seat carefully and then awaited the shot put event.
1. صندلی خود را به دقت انتخاب کردیم و تا آغاز مسابقه پرتاب وزنه منتظر ماندیم.
sports events
مسابقات ورزشی
[عبارات مرتبط]
eventful
1. پرحادثه
eventual
2. نهایی
to eventuate
3. منتهی شدن
eventually
4. در نهایت
in the event of
5. در هنگام وقوع
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
evenly
eveningwear
evening shirt
evening gown
evening dress
eventide
eventually
ever
ever so
evergreen
کلمات نزدیک
evens
evenly
evening paper
evening dress
evening class
eventful
eventing
eventual
eventuality
eventually
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان