[صفت]

excessive

/ɪkˈsɛsɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more excessive] [حالت عالی: most excessive]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مضاعف فراوان، بیش از حد

معادل ها در دیکشنری فارسی: هنگفت زیادی مفرط کثیر
مترادف و متضاد exorbitant immoderate superfluous uncontrolled controlled moderate
  • 1.Pollution of the atmosphere is an excessive price to pay for so-called progress.
    1. آلوده کردن جو هزینه‌ای مضاعف است که برای به اصطلاح پیشرفت می‌پردازیم.
  • 2.The inhabitants of Arizona are unaccustomed to excessive rain.
    2. ساکنین آریزونا به باران فراوان عادت ندارند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان