Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فزونی
2 . افراط
3 . اضافه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
excess
/ɪkˈses/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فزونی
بیاعتدالی، اضافه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افزونی
زیاده
فرط
فزونی
کثرت
1.The tests found an excess of sodium in his blood.
1. آزمایشها فزونی سدیم را در خون او نشان داد.
2
افراط
زیادهروی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افراط
مترادف و متضاد
overindulgence
[صفت]
excess
/ɪkˈses/
غیرقابل مقایسه
3
اضافه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اضافه
اضافی
زیادی
1.Cut any excess fat off the meat.
1. همه چربی های اضافه را از گوشت جدا کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
exceptionally
exceptional
excellently
excellent
exceedingly
excessive
excessively
exchange
excite
excited
کلمات نزدیک
excerpt
exceptionally
exceptional
exception
except
excess baggage
excesses
excessive
excessively
excessiveness
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان