Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بازدم کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to exhale
/eksˈheɪl/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: exhaled]
[گذشته: exhaled]
[گذشته کامل: exhaled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بازدم کردن
نفس بیرون دادن
formal
مترادف و متضاد
inhale
1.He sat back and exhaled deeply.
1. او تکیه داد و نفس عمیقی بیرون داد.
2.She exhaled the smoke through her nose.
2. او دود (سیگار) را از بینیاش بیرون داد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
exhalation
exercycle
exercising weight
exercising
exercise bike
exhaust
exhaust hood
exhaust pipe
exhaust system
exhausted
کلمات نزدیک
exhalation
exertion
exert
exercise science
exercise regularly
exhaust
exhaust pipe
exhausted
exhausting
exhaustion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان