[اسم]

eyesight

/ˈaɪ.saɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (قدرت) بینایی دید

معادل ها در دیکشنری فارسی: باصره بصر بینایی سو
  • 1.My eyesight is getting worse.
    1. بینایی من دارد بدتر میشود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان