Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (به زمین) افتادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to fall over
/fɔl ˈoʊvər/
فعل ناگذر
[گذشته: fell over]
[گذشته: fell over]
[گذشته کامل: fallen over]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(به زمین) افتادن
زمین خوردن
مترادف و متضاد
fall down
get up
1.I remember falling over in a playground when I was a child.
1. یادم است وقتی در مهدکودک بودم، زمین خوردم.
2.She tripped and fell over.
2. او سکندری خورد و [به زمین] افتاد.
تصاویر
کلمات نزدیک
fall out
fall on deaf ears
fall off
fall into disrepair
fall into different categories
fall through
fallacious
fallacy
fallen
fallible
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان