[صفت]

feverish

/ˈfiːvərɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more feverish] [حالت عالی: most feverish]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تب‌دار تب‌آلود

معادل ها در دیکشنری فارسی: تب‌آلود
  • 1.She was aching and feverish.
    1. او درد داشت و تب‌دار بود [او درد و تب داشت].

2 پرتب‌وتاب

a feverish dream
رویایی پرتب‌وتاب
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان