[اسم]

fiancé

/ˌfiːɑːnˈseɪ/
قابل شمارش

1 نامزد (مذکر)

معادل ها در دیکشنری فارسی: نامزد
  • 1.Linda and her fiancé were there.
    1. "لیندا" و نامزدش آنجا بودند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان