[اسم]

fib

/fɪb/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 دروغ (جزئی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: دروغ
مترادف و متضاد lie
  • 1.Don't tell fibs!
    1. دروغ نگو!
[فعل]

to fib

/fɪb/
فعل ناگذر
[گذشته: fibbed] [گذشته: fibbed] [گذشته کامل: fibbed]

2 دروغ گفتن

مترادف و متضاد lie
  • 1.I was fibbing when I said I liked her hat.
    1. داشتم دروغ می گفتم وقتی که گفتم از کلاهش خوشم آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان