[اسم]

fittings

/fˈɪɾɪŋz/
غیرقابل شمارش

1 وسایل جانبی لوازم جانبی، اتصالات

معادل ها در دیکشنری فارسی: اتصالات
  • 1.a pine cupboard with brass fittings
    1. یک کمد از چوب کاج به همراه لوازم جانبی برنجی
توضیح درباره واژه sfitting
واژه fitting به معنای "لوازم جانبی" به وسایلی گفته می‌شود که جزو متعلقات یک اثاثیه بزرگتر است، مثلاً دستگیره‌های یک کمد دیواری
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان