[صفت]

forbidden

/fərˈbɪd.ən/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more forbidden] [حالت عالی: most forbidden]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ممنوع

معادل ها در دیکشنری فارسی: ممنوعه ممنوع قدغن
مترادف و متضاد banned disallowed prohibited legal permitted
  • 1.Smoking is forbidden in the theater.
    1. داخل تئاتر سیگار کشیدن ممنوع است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان