[اسم]

grace

/ɡreɪs/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ظرافت وقار، متانت

معادل ها در دیکشنری فارسی: آراستگی وقار
  • 1.She moves with the natural grace of a ballerina.
    1. او با ظرافت ذاتی یک رقاص باله حرکت می‌کند.

2 دعا (قبل یا بعد از غذا) شکر

معادل ها در دیکشنری فارسی: شکر
  • 1.Let’s say grace.
    1. بیایید (خدا را) شکر بگوییم [بیایید دعا کنیم یا بیایید خدا را شکر کنیم].

3 گریس (اسم کوچک زنانه) (Grace)

4 موهبت لطف، رحم، مرحمت

معادل ها در دیکشنری فارسی: نعمت فیض
  • 1.It was only by the grace of God that they survived.
    1. فقط به لطف خدا بود که زنده ماندند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان