Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بزرگ شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to grow up
/groʊ ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: grew up]
[گذشته: grew up]
[گذشته کامل: grown up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بزرگ شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بار آمدن
بزرگ شدن
پرورش یافتن
نشو و نما کردن
از آب و گل درآمدن
استخوان ترکاندن
مترادف و متضاد
develop into an adult
to grow up in someplace
در جایی بزرگ شدن
I grew up in Scotland.
من در اسکاتلند بزرگ شدم.
to grow up to do something
بزرگ شدن و کاری انجام دادن
He grew up to become a famous pianist.
او بزرگ شد و یک نوازنده پیانوی مشهور شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
grow quite attached
grow out of
grow out
grow into
grow back
growbag
grower
growing
growing pains
growl
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان