[اسم]

happening

/ˈhæpənɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیشامد اتفاق، رویداد

معادل ها در دیکشنری فارسی: پیشامد رویداد وقوع واقعه قضیه
مترادف و متضاد event occurrence
  • 1.There have been strange happenings here lately.
    1. این اواخر در اینجا اتفاقات عجیب زیادی افتاده است.

2 اجرای هنری (بدون برنامه‌ریزی قبلی)

تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان