[اسم]

harangue

/həˈræŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سخنرانی طولانی و شدیداللحن نطق آتشین

مترادف و متضاد tirade
  • 1.father began a harangue about my improper behavior.
    1. پدر، سخنرانی طولانی و شدیداللحن را در رابطه با رفتار بد من شروع کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان