[اسم]

harassment

/həˈræsmənt/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تعرض اذیت، آزار

معادل ها در دیکشنری فارسی: اذیت اذیت و آزار ایذا مزاحمت
  • 1.She accused her boss of harassment.
    1. او رییسش را به تعرض متهم کرد [او اتهام تعرض به رییسش وارد کرد].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان