Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اذیت کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to harass
/ˈhærəs/
فعل گذرا
[گذشته: harassed]
[گذشته: harassed]
[گذشته کامل: harassed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اذیت کردن
تعرض کردن، تعدی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آزار دادن
آزار رساندن
اذیت کردن
1.He has complained of being harassed by the police.
1. او شکایت کرده است که توسط پلیس مورد تعارض قرار گرفته است.
2.She claims she has been sexually harassed at work.
2. او ادعا میکند که سر کار مورد آزار جنسی قرار گرفته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
harangue
happy-go-lucky
happy new year!
happy medium
happy hour
harassed
harassment
harbinger
harbor
hard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان