[فعل]

to harass

/ˈhærəs/
فعل گذرا
[گذشته: harassed] [گذشته: harassed] [گذشته کامل: harassed]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اذیت کردن تعرض کردن، تعدی کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آزار دادن آزار رساندن اذیت کردن
  • 1.He has complained of being harassed by the police.
    1. او شکایت کرده است که توسط پلیس مورد تعارض قرار گرفته است.
  • 2.She claims she has been sexually harassed at work.
    2. او ادعا می‌کند که سر کار مورد آزار جنسی قرار گرفته است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان