Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پیشرو
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
harbinger
/ˈhɑːrbɪndʒər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پیشرو
پیشگام، نویدبخش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مبشر
مترادف و متضاد
advance notice
forerunner
1.The excellent soup was a harbinger of the delicious meal to follow.
1. سوپ عالی نویدبخش غذای خوشمزه ای بود که در ادامه می آمد.
تصاویر
کلمات نزدیک
harassment
harassed
harass
harangue
happy-go-lucky
harbor
hard
hard candy
hard copy
hard core
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان