[اسم]

harbinger

/ˈhɑːrbɪndʒər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 پیشرو پیشگام، نویدبخش

معادل ها در دیکشنری فارسی: مبشر
مترادف و متضاد advance notice forerunner
  • 1.The excellent soup was a harbinger of the delicious meal to follow.
    1. سوپ عالی نویدبخش غذای خوشمزه ای بود که در ادامه می آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان