[فعل]

to hatch

/hæʧ/
فعل ناگذر
[گذشته: hatched] [گذشته: hatched] [گذشته کامل: hatched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 از تخم درآمدن سر از تخم درآوردن

  • 1.ten little chicks hatched out.
    1. ده‌‌تا جوجه کوچک از تخم درآمدند.
[اسم]

hatch

/hæʧ/
قابل شمارش

2 دریچه بارگیری (هواپیما) درب یا دریچه عرشه (کشتی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: دریچه
مترادف و متضاد hatchway
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان