[اسم]

historian

/hɪˈstɔːriən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مورخ تاریخدان، تاریخ‌نگار

معادل ها در دیکشنری فارسی: تاریخدان مورخ تاریخ‌نویس
  • 1.His father was a famous historian.
    1. پدر او یک مورخ مشهور بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان