[اسم]

hole

/hoʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سوراخ چاله، گودال

مترادف و متضاد aperture break opening
  • 1.I’m going to dig a hole in the sand.
    1. می‌خواهم در شن یک گودال بکنم.
  • 2.My socks are full of holes.
    2. جوراب‌هایم پر از سوراخ هستند.
  • 3.There's a hole in the roof.
    3. سوراخی در سقف هست [سقف سوراخ است].

2 سوراخ (بازی گلف)

  • 1.The ball rolled into the hole and she had won.
    1. توپ قل خورد به درون سوراخ و او بازی را برد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان