Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سوراخ
2 . سوراخ (بازی گلف)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
hole
/hoʊl/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سوراخ
چاله، گودال
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چاله
حفره
روزنه
سوراخ
منفذ
گودال
مترادف و متضاد
aperture
break
opening
1.I’m going to dig a hole in the sand.
1. میخواهم در شن یک گودال بکنم.
2.My socks are full of holes.
2. جورابهایم پر از سوراخ هستند.
3.There's a hole in the roof.
3. سوراخی در سقف هست [سقف سوراخ است].
2
سوراخ (بازی گلف)
1.The ball rolled into the hole and she had won.
1. توپ قل خورد به درون سوراخ و او بازی را برد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
holdup man
holdup
holdover
holdout
holding yard
hole calls the thief
hole card
hole in one
hole out
hole saw
کلمات نزدیک
holding company
holding
holder
holdall
hold-up
hole up
hole-in-one
hole-in-the-wall
holiday
holiday camp
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان