Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تعطیلات (سال نو)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
holidays
/ˈhɑləˌdeɪz/
قابل شمارش
1
تعطیلات (سال نو)
تعطیلات آخر سال، [تعطیلات اواخر دسامبر تا اوایل ژانویه]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعطیلات
1.Are you doing anything special for the holidays?
1. برای تعطیلات سال نو، کار خاصی انجام خواهی داد [آیا برای تعطیلات سال نو، برنامه خاصی داری]؟
2.Happy holidays!
2. تعطیلات سال نو مبارک!
تصاویر
کلمات نزدیک
holidaymaker
holiday camp
holiday
hole-in-the-wall
hole-in-one
holiness
holism
holistic
holland
hollandaise sauce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان