[فعل]

to horse around

/hɔrs əˈraʊnd/
فعل ناگذر
[گذشته: horsed around] [گذشته: horsed around] [گذشته کامل: horsed around]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بازیگوشی کردن ورجه ورجه کردن

informal
مترادف و متضاد joke around play
  • 1.The teacher told the children to stop horsing around and get ready for class.
    1. معلم به دانش آموز ها گفت انقدر ورجه ورجه نکنند و برای کلاس آماده شوند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان