Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . واردات
2 . وارد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
import
/ˈɪmpɔːrt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
واردات
مترادف و متضاد
export
1.an import licence
1. مجوز واردات
2.food imports from abroad
2. واردات غذا از خارج
3.imports of oil
3. واردات نفت
[فعل]
to import
/ˈɪmpɔːrt/
فعل گذرا
[گذشته: imported]
[گذشته: imported]
[گذشته کامل: imported]
صرف فعل
2
وارد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
وارد کردن
مترادف و متضاد
export
1.goods imported from Japan into the US
1. کالاهای وارد شده از ژاپن به آمریکا
2.The country has to import most of its raw materials.
2. کشور مجبور است بیشتر محصولات خام موردنیازش را وارد کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
impoliteness
impolitely
impolite
imply
implosion
import duty
import license
importance
important
importantly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان