Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ناتوان
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
incapacitated
/ɪnkəˈpæsɪˌteɪtɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more incapacitated]
[حالت عالی: most incapacitated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ناتوان
ازکارافتاده
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ازکارافتاده
مترادف و متضاد
disabled
1.Rubber bullets are designed to incapacitate people rather than kill them.
1. گلوله های پلاستیکی طراحی شده اند تا به جای کشتن انسان آنها را ناتوان کنند.
2.The accident left me incapacitated for seven months.
2. تصادف من را هفت ماه ناتوان [زمینگیر] کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
incapacitate
incapable
incantation
incandescent light bulb
incandescent
incapacity
incarcerate
incarceration
incarnate
incarnation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان