[اسم]

infatuation

/ɪnˌfætʃuˈeɪʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شیفتگی شیدایی، دلباختگی

  • 1.It isn't love, it's just a passing infatuation.
    1. این عشق نیست، فقط یک دلباختگی زودگذر است.
  • 2.My infatuation with her continued to grow.
    2. شیفتگی من به او همچنان ادامه داشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان