Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . آلوده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
infected
/ɪnˈfɛktəd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more infected]
[حالت عالی: most infected]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
آلوده
عفونی، ویروسی (رایانه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پلشت
1.Clean that cut, or it could become infected.
1. آن زخم را تمیز کن، وگرنه ممکن است آلوده [عفونی] شود.
تصاویر
کلمات نزدیک
infect
infatuation
infatuated
infarction
infantryman
infection
infectious
infectious disease
infer
inference
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان