Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . استنتاج کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to infer
/ɪnˈfɜr/
فعل گذرا
[گذشته: inferred]
[گذشته: inferred]
[گذشته کامل: inferred]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
استنتاج کردن
نتیجهگیری کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استنباط کردن
برداشت کردن
1.I inferred from our conversation that he was unhappy with his job.
1. از مکالمهمان استنتاج کردم که او از شغلش راضی نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک
infectious disease
infectious
infection
infected
infect
inference
inferential
inferior
inferiority
inferiority complex
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان