Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حشرهکش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
insecticide
/ɪnˈsɛktəˌsaɪd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حشرهکش
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پشهکش
حشرهکش
1.A powerful insecticide
1. حشرهکش قوی
تصاویر
کلمات نزدیک
insect repellent
insect bite
insect
inscrutable
inscription
insectivore
insecure
insecurity
inseminate
insemination
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان