Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تزلزل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
insecurity
/ˌɪnsɪˈkjʊrɪti/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تزلزل
[عدم اعتماد به نفس]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناامنی
1.She had feelings of insecurity.
1. او احساس تزلزل داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
insecure
insectivore
insecticide
insect repellent
insect bite
inseminate
insemination
insensible
insensitive
inseparable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان