Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جداییناپذیر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
inseparable
/ɪnˈseprəbl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inseparable]
[حالت عالی: most inseparable]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جداییناپذیر
جدانشدنی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تجزیهناپذیر
جدانشدنی
جداییناپذیر
لاینفک
1.Denise and Diana have been inseparable since they first met.
1. "دنیز" و "دیانا" از وقتی همدیگر را دیدند از هم جدانشدنی بودهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
insensitive
insensible
insemination
inseminate
insecurity
insert
insertion
inset
inshore
inside
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان