[اسم]

insertion

/ɪnˈsɜːrʃn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 درون‌گذاری [عمل وارد کردن چیزی به داخل]، وارد کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: درج
  • 1.An examination is carried out before the insertion of the tube.
    1. قبل از وارد کردن لوله معاینه‌ای انجام می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان