Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیهوش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
insensible
/ɪnˈsɛnsəbəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more insensible]
[حالت عالی: most insensible]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بیهوش
بی حس
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیهوش
مترادف و متضاد
unconscious
unresponsive
conscious
1.he is motionless and insensible.
1. او بی حرکت و بیهوش است.
تصاویر
کلمات نزدیک
insemination
inseminate
insecurity
insecure
insectivore
insensitive
inseparable
insert
insertion
inset
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان