Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اختراع
2 . اختراع
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
invention
/ɪnˈven.tʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اختراع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابتکار
اختراع
مترادف و متضاد
creation
discovery
innovation
origination
the most amazing invention
شگفتانگیزترین اختراع
2
اختراع
[عمل اختراع کردن چیزی]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ابداع
اختراع
1.The invention of the telephone changed the world.
1. اختراع تلفن، دنیا را تغییر داد.
تصاویر
کلمات نزدیک
invent
inveigle
inveigh
invective
invasive
inventive
inventor
inventory
inverness
inverse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان