[اسم]

invective

/ɪnˈvektɪv/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 هتاکی فحش، ناسزا

معادل ها در دیکشنری فارسی: ناسزا
مترادف و متضاد abuse swearing
  • 1.a speech full of invective against the government
    1. سخنرانی پر از هتاکی علیه دولت
  • 2.The gesture infuriated him and he let out a stream of invective.
    2. آن حرکت آنقدر او را عصبانی کرد که او موجی از ناسزا حواله او کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان