Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کیوی (میوه)
2 . کیوی (پرندهشناسی)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
kiwi
/ˈkiː.wiː/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کیوی (میوه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
کیوی
مترادف و متضاد
kiwifruit
2
کیوی (پرندهشناسی)
1.A kiwi is a bird that can't fly.
1. کیوی پرندهای است که نمیتواند پرواز کند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
kitty-cat
kitty
kittiwake
kitten
kite
kiwi fruit
knackered
knapsack
knead
knee
کلمات نزدیک
kitty
kittiwake
kitten heels
kitten
kitsch
kiwi fruit
kleenex
kleptomania
km
knack
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان