[صفت]

leftover

/lˈɛftoʊvɚ/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 باقی‌مانده ته‌مانده، شب‌مانده

معادل ها در دیکشنری فارسی: پس‌مانده ته‌مانده شب‌مانده
مترادف و متضاد surplus
  • 1.Use any leftover meat to make a curry.
    1. برای درست کردن خورشت کاری از گوشت‌های باقی‌مانده استفاده کنید.
[اسم]

leftover

/lˈɛftoʊvɚ/
قابل شمارش

2 پس‌مانده باقی‌مانده

معادل ها در دیکشنری فارسی: پس‌مانده مانده
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان